ما از بچگی کار میکردیم و دستمان توی جیب خودمان بود. اصلا زمان ما بچه سیزده چهاردهساله پیدا نمیکردی که بیکار باشد. روز آخر امتحانها همه دنبال کار بودیم تا در طول تابستان پول دربیاوریم ... .
این حرفها به گوش خیلی از ماها آشناست. امکان ندارد پای صحبتهای پدربزرگها و پدرها بنشینی و این چیزها را نگویند، بهویژه در تابستانها که بچهها از شب تا صبح و از صبح تا شب یا خواب هستند یا مشغول بازی.
اما در همین دوره و زمانهای که نوجوانان کمتر تن به کار میدهند و بیشتر ترجیح میدهند پولهایشان را خرج کنند تا پسانداز مهدی کشمیری، نوجوان سیزدهساله محله قرقی، مرغداری کوچکی را راه انداخته است و برای خودش درآمد دارد. در ادامه گفتگوی ما را با این نوجوان خلاق بخوانید.
علاقه داشتن مهدی به مرغ و خروس چندان عجیب نیست. بالاخره تا چند سال پیش محدوده جمعیتی قرقی –که بخشی از آن امروز محله قرقی نامیده میشود- که هنوز به شهر نپیوسته بود بافت روستایی داشته و در منزل همه اهالی انواع و اقسام حیوانات خانگی یافت میشده است.
البته این مسئله وجود حیوانات خانگی هنوز هم در این محدوده مشاهده میشود. با اینهمه علاقه به مرغداری و جوجهکشی صنعتی حسابش کمی جداست. نوجوان خلاق محله ما میگوید: «سالها پیش پدرم در همین قرقی مرغداری داشت و در آن کار میکرد. من هم با اینکه بچه بودم دائم در مرغداری مشغول بازی و کار یاد گرفتن بودم.
از همان زمان دوست داشتم که خودم کار جوجهکشی را انجام بدهم و نمونه کوچکتری از مرغداری را داشته باشم. با وجود اینکه خیلی از بچهها در سن من دنبال بازی و موبایل و اینطور چیزها هستند من بیشتر دوست دارم که کار کنم و درآمد داشته باشم.»
او ادامه میدهد: «البته قبل از خرید دستگاه جوجهکشی بیشتر به فکر این بودم که پرورش قارچ راه بیندازم، اما بهخاطر اینکه شرایط خانهمان برای این کار فراهم نبود فعلا به همین جوجهکشی بسنده کردهام.»
حالا چند ماهی میشود که آرزوی مهدی بهثمر نشسته است و با دستگاه جوجهکشیای که خریده است نمونه کوچکتر مرغداری پدرش را در کنار پذیرایی خانهشان راه انداخته. وقتی از او میپرسیم که «هزینه خرید دستگاه را از کجا آوردی؟»
پاسخ میدهد: «قبل از اینکه اصلا موضوع را بهصورت علنی با پدر و مادرم مطرح کنم خودم میدانستم که میخواهم چه کار کنم؛ برای همین پولهایی را که سر ماه میگرفتم پسانداز میکردم. از آنجایی که بهقول معروف گوشی موبایل هوشمند دلم را زده بود آن را هم فروختم و سرمایه کار کردم.»
اینجا مادر مهدی هم وارد گفتگوی ما میشود و در تکمیل صحبتهای پسرش میگوید: «او برخلاف بچههای همسنوسالش اصلا اهل ولخرجی نیست؛ یعنی بیشتر سرش در حساب و کتاب است. خرید این دستگاه جوجهکشی چیزی نزدیک به هشتصدهزار تومان پول میخواست که باورتان نمیشود همه را خودش از پولهایی که پسانداز کرده بود پرداخت کرد.»
طبیعی است که وقتی نوجوانی، آن هم در سن و سال مهدی، بخواهد کاری را راه بیندازد پدر و مادرها جبهه بگیرند و شدیدا مخالفت کنند. آنها فکر میکنند که فرزندشان جَوزده شده است و بعد مدتی این فکرها از سرش میافتد و به زندگی عادی برمیگردد.
خانم و آقای کشمیری هم از این قاعده مستثنا نیستند، با این تبصره که یک فرصت به پسرشان دادهاند. مهدی عنوان میکند: «وقتی که پولهایم بهاندازه خرید دستگاه رسید موضوع را با پدرم در میان گذاشتم و برایش کامل توضیح دادم که میخواهم چه کار بکنم، اما همان ابتدا بنای مخالفت گذاشت و گفت که لازم نکرده چنین کاری بکنی. هرقدر من بیشتر اصرار میکردم او بیشتر مخالفت میکرد، اما سرانجام تسلیم شد و اجازه داد که کارم را شروع کنم. حالا که کارم کمی رونق گرفته پدرم یکی از اصلیترین پشتیبانهای من است.»
با مهدی که صحبت میکنیم متوجه میشویم که حسابی در کارش خبره است و بدون اطلاعات کافی وارد این شغل نشده. از شیوه کارش و تهیه تخممرغها که میپرسیم اینگونه جوابمان را میدهد: «همانطور که میدانید هنوز بسیاری از مردم محله شهید احمدی روشن در خانهشان مرغ و خروس دارند.
مادربزرگ من هم مثل بقیه. قبل از خرید دستگاه با او صحبت کرده بودم و الآن تخممرغهایی را که نطفه دارد و مطمئن هستم که جوجه میشود از او میخرم. تا الآن دو بار این کار را کردهام. بار اول چون خیلی بلد نبودم بیستوهفت تخممرغ گذاشتم که حدود بیستویک جوجه درآمد و دفعه دوم هم از هشتادوچهار تا نزدیک هفتاد جوجه دارم.»
نوجوان فعال منطقه ما ادامه میدهد: «فکر نکنید که نگهداری جوجههای چندروزه راحت است. اینها خیلی حساس هستند و باید جایشان حتما گرم باشد، وگرنه از بین میروند. جوجهها را هم همینطور یکروزه نمیفروشم.
باید یکی دوماهه بشوند و جنسیتشان معلوم شود، بعد اقدام به فروششان کنم. الآن تعدادی از آنها را که متوجه شدهایم مرغ هستند نگه داشتهایم تا برای دفعات بعد هزینههایمان پایین بیاید و سودمان بیشتر شود.» شاید باورش کمی مشکل باشد، ولی مهدی سیزدهساله بازاریابی جوجههایش را انجام داده است و الآن تقریبا کل روستا میدانند که او دستگاه دارد و مرغداری کوچکی راه انداخته و با وجود گذشت یکی دو ماه کارش به سوددهی هم رسیده است.
نوجوان خلاق منطقه ما نه تنها از راهاندازی این کسب و کار کوچک پشیمان نشده، که حتی برنامههای زیادی هم برای گسترش آن در تابستان دارد. او میگوید: «کار من تازه به مرحله سوددهی رسیده است و فعلا هیچ برنامهای برای تعطیل کردنش ندارم، ضمن اینکه در تابستان میخواهم کمکم در کنار جوجه مرغ و خروس رو به بوقلمون هم بیاورم و جوجه آن را هم بفروشم، چون قیمتش تقریبا دوبرابر جوجههای دیگر است و سود خوبی دارد.»
خیلی از کارشناسها میگویند، اگر مزه پول درآوردن زیر زبان بچهمدرسهایها برود، دیگر علاقهشان به درس و مدرسه از بین میرود و آینده تحصیلیشان بهخطر میافتد. وقتی این مسئله را با خانم صفری، مادر مهدی، در میان میگذاریم عنوان میکند: «از زمانی که این کار را شروع کرده در میزان علاقهاش به درس و مدرسه تغییری بهوجود نیامده است و هنوز مثل قبل است.
اما نه من و نه پدرش هیچوقت وادارش نکردهایم که بهزور درس بخواند. اگر هم یک زمانی دیپلمش را گرفت و دوست نداشت به دانشگاه برود، اصلا زورش نمیکنیم که حتما برود. دوست داریم که علاقهاش را دنبال کند، چون در آن صورت موفقتر خواهد بود.»